--- شرکت خدمات مهندسی باران ----اشکان یوسفی .....( وب لیدر) ....

دوستت داشتم ...یادت هست ؟ ...گفتم دوستت دارم ...و تو گفتی کوچکی برای دوست داشتن ....رفتم تا بزرگ شوم ...اما انقدر بزرگ شدم که یادم رفت دوستت داشتم

اگه روزگار بیرحمه تو مهربون باش اگه آفتاب میسوزونه تو سایبون باش حالا که سرما کمین کرده کنار باغچه واسه گلهای نیمه جون تو باغبون باش.

تا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

اینقدر دوستت دارم که احساس می کنم یه وجب از وجودم تو وجودت گیر کرده

زمستان دوباره می اید. بهار دوباره تکرار میشود.اما تو هیچ وقت تکرار نمی شوی.چون خدا یک اشتباه رو 2بار تکرار نمیکنه

نگاهم با نگاهت کرد برخورد/خدا مرگت بده حالم به هم خورد

اگر دورم ز دیدارت دلیلش بی وفایی نیست*وفا ان است که نامت را همیشه بر زبان دارم

نمیدانم خدا کرد یا قضا کرد.تو را اوردو با ما اشنا کرد.بمیرد او که غربت را بنا کرد.تمام مردمان را مبتلا کرد